پس دامن  را جمع کن بگو یاعلی و حرکت کن ....
 

حال یکی خیلی بد بود،رگ هایش پاره شده بود و خونریزی شدیدی داشت.دکتر او را دید به من گفت بیاورمش اتاق عمل. من آن زمان چادر به سر داشتم. دکتر اشاره کرد که چادرم را در بیاورم تا راحت تر بتوانم مجروح را جابه جا کنم،مجروح که چند دقیقه ای بود به هوش آمده بود به سختی گوشه چادرم را گرفت و بریده بریده گفت: من دارم می روم تا تو چادرت را در نیاوری.ما برای این چادر داریم می رویم،چادرم در مشتش بود که شهید شد. از آن به بعد در بدترین شرایط هم چادرم را کنار نگذاشتم.

راوی: خانم موسوی یکی از پرستاران دوران دفاع مقدس

سال ها منتظر بوی شهیدت ماندی

 انتظار از در و دیوار خجالت بکشد

ربع قرن است که تقویم ورق خورده ی سال

 زدل لحظه شمار تو خجالت بکشد

پسرت در پی لالایی تو برگشته

عقده بُگشا که دل زار، خجالت بکشد

استخوانی و پلاکی به تو برگرداندند

 مدعی زین همه ایثار، خجالت بکشد

گل پر پر شده،دامان تو را خوشبو کرد

 در هوایت گل و گلزار خجالت بکشد

رگ غیرت قلم دست چروکیده ی توست

 بنویس عشق، که انکار، خجالت بکشد

ای کاش می شد روزی در سرتیتر روزنامه ها بنویسند :

به امید آن روز .....

تصوير دستخط رهبر معظم انقلاب در رابطه با رحیم مشایی به شرح زیر می باشد:

بسمه تعالی 
جناب آقای دكتر احمدی نژاد، رياست محترم جمهوری اسلامی ايران
با سلام و تحيت
سيدعلی خامنه‌ای 27 /4/ 88
 

لازم است انتصاب مزبور ملغی و كان لم يكن اعلام گردد.